the state of emergency

Sunday, April 15, 2007

1.4

أ _ تو سيگار مي كشي؟! مادرت در چارچوب در ايستاده است.. چشمانت را تنگ مي كني: پهن و تخت مي شود. مثل خود در.-اوهوم" يعني "بله. سيگار مي كشم." در اتاق به تو نزديك مي شود.. اتاقت لحظه به لحظه كوچك تر.... كنار گريه ِ آرام مادرت روي لبه تخت.. كنار تو مي نشيند. آرنج هايت روي زانوهات. خميده اي و به دستان آفتاب سوخته ات نگاه مي كني.. با چشم هاي تنگ ميشي.. با سفيدي هميشه قرمزشان.. و با همان صداي تودماغي و خنده هاي عجيبي كه حالا ساكت اند كنار فرورفتگي گريان ملافه ي آبي- سنگيني مادرت-. كلمه ها بي صدا زير ماتحت ات روي تخت مي جنبند و تو را كنار اين زن جاافتاده ي گريان معذب مي كند.
اينها را همه خودت برايم تعريف كردي.. و تعريف نكردي.. كه اگر نكردي خودم پيدا كردم توي نفس هاي پرزحمت ات.. ميان لب هايم. توي دهانم لاي دوتا از دندان هاي آسيا تكه پارچه اي گير كرده بود كه مزه ي كهنه مادرت را داشت. و هنوز همان طور گود مانده بود.. زير باسن بزرگ زنانه اش. جايي كه كمي اين طرف آن طرف تر تو با همان پوست لطيف نوزادي ات نفس نفس مي زدي. حيران مانده بودي به دستت. به دست كوچك روشن ات و ذره ذره پوست و گوشت و استخوان كلمه را مزه مي كردي: "دست".. د س ت.. كه مادرت پيش خواهرشوهر ببالد به وضوح تلفظ بزرگسال و انديشمندانه ي دست پسرش!.. دستي كه سال ها بعد مرا و فرش را روي سراميك كف اتاق به سمت خود مي كشاند و من دستپاچه به همراهي فرش مي خندم. بعد هم به تقه ي زانوم كه انگار صداي شكستن شيئي بي فايده در خانه اي ديگر است. و من را ياد هربار بلند شدن سر نماز مي اندازد.. ياد خدا كه ساكت به هول عبادات مضحك من مي نگرد. به گره زير گلو كه بلافاصله از سجده ي آخر باز مي شود؛ بال چادر را كه پايين مي كشم. و هربار فكر مي كنم كه داشتم خفه مي شدم و او فكر هاي مرا به وضوح.... به وضوح دست بلند و قهوه اي رنگت كه حالا دور صورت مرا گرفته و نمي شود كه من ببينم صورتت را كه هرگز نبوده اين همه نزديك.تاريكي است كه تو را نزديك تر مي كند. فضايي تنگ است براي تولد. كه ديگر به ياد نمي آورم. حالا كه يك ماهي ست همه با هم دعوا مي كنند. مدت ها قبل از آن.. كه تمامي اتفاقات در روزهاي روشن به وقوع بپيوندند. ء

1 Comments:

  • At 3:42 PM, Anonymous Anonymous said…

    adam cigar bekeshe irad daree? in hanooz baraye man hal nashode.

     

Post a Comment

<< Home