از قبل
به سایه به سایه نایی نایی تو بگو کلمه به کلمه هرچه را که شنیدی سلول سلول پوستی را بگو که چین می خورد و از هم می پاشید صدای ریش ریش ناخن هایش را برایم دربیاور لپ هایت را باد کن شکل بمبی که توی سر من ترکید حرف بزن با من بگو نایی من سردم سرما قرمزی رنگ پریده ای دارد میان پوست و گوشت دلم مثل لپ های تو باد کرده و گهگاه شیشکی در می کند مثل گوشت روی تخته که ساتوری اش کرده باشند و تا چپه اش نکنند توی تشت مسی کباب نمی فهمد چقدر پرپر است تو متصل ساتور بزن و من گهگاه خودم را رها می کنم توی تشت مسی ریزریز شل و آبدار بگو نایی از دست های مغرور درخت حیاط که فاصله اش را هرگز با این پنجره ی کثیف کم نکرد می خواهم بخوابم شب را برایم بیاور کول من خانه را بار زده شب را تو بیاور تو که از ستاره ای دیگر آمده ای و چیزی از خواب نمی دانی
0 Comments:
Post a Comment
<< Home