نزديك به مرثيه براي خودم
رفتارش البته بي سابقه نيست ايستاده جلوي درخت كج كنار خيابان دستش را با انگشتان به هم چسبيده گذاشته روي تنه درخت برگهايش كوچك و فراوان اند همينطور زل زده به دستش حالا هم دارد آرام آرام با پشتي صاف مثل رقصنده ها خم مي شود طرف درخت كمي صاف تر شده باشد مگر درخت كه دستش پيچيده دور بدنش بغلش كرده عجيب است كه هيچ كس نگاهمان نمي كند دست از آيين غريبش كه برداشت آمده روي همين پله كنار خيابان با ما به انتظار وقتي كه جوي آب همه كثافاتي را كه فرو داده به روي خيابان بالا بياورد همراه تيرهاي چراغ خيس مي شويم بي خود دعا كرده باران بيايد
0 Comments:
Post a Comment
<< Home