the state of emergency

Thursday, January 12, 2006

دوم

اندام خجولش درون تي شرت زرد به شدت در تكاپوست. بعضي وقتها از فرط تلاش مضحك به نظر مي رسد. اصلا متوجه چيزي نيست. كسي هم زياد حواسش به ما نيست جز آن بلوز آبي كه از اول مهماني توي نخ من است كه او هم كاري به كار اين رقصنده پرآشوب ندارد. موهاي لختش را از صورت خيس از عرقش كنار مي زند. با ظرافتي به وضوح دخترانه. بي توجه دوباره رفته ام سراغ بچه گرازي كه از اول هر چه مي كنم با من نمي رقصد. با دوستم سرگرم ام. يكي دو بار توي اتاق لباسها همديگر را حسابي بغل مي كنيم. جوري كه او تا يك جاهايي پيش برود. دارم براي خودم ساندويچ مي گيرم كه دوباره نگاهم مي افتد به او. تقريبا مست است. جنب وجوشش به طور قابل توجهي بيشتر شده . مي شود گفت رقت انگيز است. حالا هم كسي متوجه رفتار غيرعادي او نيست. يكي دارد به من مي گويدوسط رقص مدام آدم ها را رها مي كنم و اين كار ناخوشايندي ست. حرف زدنش زيادي مودبانه است.آخرسر جواب همسايه شاكي را هم خودش مي دهد. دوستم مي گويد اين يكي خيلي خوب است. اين يكي كه دارد مثل عروسكها با پاهاي ثابت خودش را تكان مي دهد. تنها كسي كه بعدا دوباره مي بينمش.. البته با وجود بخش اول نه كاملا تنها

0 Comments:

Post a Comment

<< Home