the state of emergency

Saturday, January 14, 2006

اسم

تو به طرز نامعقولي در من تثبيت شده اي.اينجا هم كسي زياد مواظب من نيست. مدام در قفس را باز مي گذارند. من هم بي اختيار مي پرم به آغوش خيالت. جنگل پر ببر و گرگ هميشگي

3 Comments:

  • At 12:55 AM, Anonymous Anonymous said…

    كنار يه كلاف در هم برهم پر از گره هاي باز نشدني نشسته بودرو شنهاي ساحل كه ديگه حالا تاريك تاريك شده بودن...يه نيگاه به سازه ريسموني عجيب خودش كه قرار بوده يه تور از آب در بياد ميندازه..ديگه فرصت نداره!!...ولي تونسته بود با همين تو مسابقه اول بشه و نگاه همه اونهايي كه تازه تور قشنگشونو درست كرده بودند متعجب كنه..سيگار ميكشيد و بقيه شركت كننده ها رو كه بدون توجه به اون ازش دور ميشدن با بي تفاوتي هميشگي نگاه ميكرد. NmA

     
  • At 11:56 AM, Anonymous Anonymous said…

    فرمول هاي فيثاغورث


    نسيمي كه چشمان تنديس هاي سياه را مي بندد
    بلوز تو را آهسته باز مي كند

    نسيمي كه نه موافق است
    و نه مخالف
    آهنگ جان تو را مي كند
    نسيمي كه فرمولهاي فيثاغورث را
    در هوا پخش ميكند
    كم كم بر تو چيره مي شود
    كبوتري كه در قلب توست
    اكنون در دست او زنداني است
    كبوتري كه سر مقاومت ندارد
    و اجازه مي دهد
    كه او را به سادگي خفه كنند

    قصه تمام است : نسيم بيگانه
    تو را مي ربايد و با خود مي برد

    ( karl Krolow )
    ( دفاع از گرگها )

     
  • At 11:46 PM, Anonymous Anonymous said…

    ........

     

Post a Comment

<< Home