the state of emergency

Tuesday, May 30, 2006

نشئگي

كف زمين سفت است و عميق. آب گل آلود است. پاهايم را نمي بينم. دست هايم تو را نشان مي دهند. تو را نمي بينم. صداي آب محوت كرده است. وقتي كنار من راه مي رفتي هم من تنها بودم كه روي گل سراشيبي ليز مي خوردم. دست هايت مرا پيدا نمي كنند. كنار تو من دودي پيچيده ام. به راحتي مي شد صداي باد را حذف كرد.. كه مي گذاري مرا با خود ببرد.... بعد تكيه ات را بدهي به عطر صندلي و غصه مرا بخوري.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home