the state of emergency

Saturday, August 27, 2005

بيشه كلا چهار

دختران خوش پر و پا از امواج مي گريزند
پسران با سازهايشان تنها مي مانند
" دختران نازك تن!ء
به رقص باز آييد!ء
قول درياست ساعتي آرام بماند."ء
دختران باز مي آيند
پاي مي كوبند..ء
دريا پلك مي گشايد..مي ربايدشان
پسران با سازهايشان تنها مي مانند.ء
زير قول دريا‘ء
دختران هنوز در رقصند..ء
تن رها كرده‘ اينبار‘ پا نمي كوبند.ء


مرا با عينك نمي شناسي..ء
و پشت ني ها گم مي شوي..ميان خانه ها..ء
بي عينك اگر مي شناختي
چه فرقي داشت
گم مي شدي باز
پشت پلك ها

1 Comments:

  • At 11:39 AM, Blogger 4040e said…

    و مردها
    بدون بی دلیل
    توی آفتاب خوابیده بودند
    یکی آه کشید
    تنها بود
    تنها بودن خوب است
    دیگری کش آمد
    پسری میخندید
    مرد لبخند میزند
    بچه می باشد
    بزرگ خواهد شد
    بدون هیچ دلیلی
    توی آفتاب خواهد خوابید

     

Post a Comment

<< Home