the state of emergency

Saturday, August 27, 2005

بيشه كلا پنج

باد خيلي تند است.. من سردم است.. ديشب براي رويا خوب بود.. روياي فرار تو.. نتيجه اس امروز صبح‘ قطرات سفيد است روي ران.. معلوم نيست چه خوابي ديده ام.. نمي خواهم فكر كنم.. گفتم شايد تو بداني.. شيطنت دستهات گل كرده بود دوباره؟.. باران گرفته.. باد تند است..خيلي تند.. يقه باز اين مانتوي آبي تا مرز جر خوردن نفس نفس مي زند.. يقين تو هم دست بر آتش اين باد داري.. مورمور مي شوم از تماس سرانگشتان يخ زده تان.. هنوز پس مي زني.. ء
اين كلمه شترمرغ از كجا اينقدر سمج توي سر من مي دود.. اه

0 Comments:

Post a Comment

<< Home