the state of emergency

Saturday, January 08, 2005

آن یکشنبه ی دردآلود

تحمیل حضوری سرد, گم شده در دور دست. پاهایی آویزان از لبه ی تیز بی تفاوتی. التماس در دهانم گل می شود قورتش می دهم, مانند هر واژه ی بی بهای دیگری; که منعشان کردی
سکوت, سکوت با وجودی هوس انگیز; وجودی به غایت شهوتناک .چیزی از میان دنده هایم پایین می سرد; "نه نمی خواهم ببینمش". خیرگی وقیحانه ی صندلی جلو, آنچه بعد ها از این لحظه ی نکبت بار به یاد خواهم آورد
دستی می لغزد به نافرمانی,,, تماسی سرد,,, در فراز ناامیدی و تمنا .می خواهمش; می خواهمش برای هر آنچه از من دریغ می کند. و اکنون نیز, پس می کشد; و من در داغ تازه خورده ام ذوب می شوم
فرودی در پس آن تعلیق,,, اشک های کم اهمیتی,,, کف دستی, داغ از فشار فرو خورده ی ناخن ها. خودم را رها کنم
"به او بگویید تعظیم می کند و تعظیم کنان خارج می شود"

0 Comments:

Post a Comment

<< Home