the state of emergency

Sunday, January 23, 2005

دیگر زین پس

لحظه هایی بر ما گذشته, هیچ نمی دانیم چرا به یادشان می آوریم. تلخی زهرگونی با خود می آورند. آرام آرام در حلقم ریشه می دوانند, تا بعد ها گرهی شوند ناگسستنی, در گلویی زخم خورده, در ذهنی بیمار
لحظه هایمان تاب ما را ندارند. بی هیچ تکیه گاهی رها شده ایم. من در اندوه جمعی مان گم شده ام, تو در من. اندوه نیز ما را تاب نمی آورد; از سنگینی حضورمان,,, از هرم نفس هایمان
دیگر نه من طاقت من دارم, دیگر نه من احساس مجرد من, نه من شیفته ی اسرار ناگویای من,,, دیگر زین پس