the state of emergency

Saturday, October 08, 2005

فياباني

به سادگي تو را هم فراموش كرده ام و رفته ام سراغ حرف هميشگي فيل من در تمام فواصل ممكن ياد هندستانش مي افتد حرف هميشگي توي مايه هاي ريجكت توي مايه هاي بيزاري ست معلوم است فيل بيچاره حقش چيز بهتري ست

گمشده ها

ملافه چكش يك جفت كتاني كلي كتاب چند تا كارتون چار پنج تا فيلم چند تا شماره يك كلاه كاتر يك مداد كنته يك نفر

بدون عنوان

مرگ ساخته ذهن ما نيست حرف خوبي ست كه بيشتري ها نزده ايم حالا همين كافي ست تا يك گوشي ساده بخري و نظر مرا درباره اش بخواهي بخواهي كه تا شرح شرح تو را اينجا مكتوب نكنم چيز خوبي نخواهم نوشت دلم برايت تنگ شده واين همين يعني كمي نزديك تر به نقطه آخر پاراگراف.ء

Thursday, October 06, 2005

تحصن

روباه بنفش
باقي بمان
پشت محدوده هاي حفاظت شده
شب صدايت
براي ترساندن كودكانمان
لازم مي شود