اتفاقات خوب زندگي من همه به خواب منتقل شدهاند.هنوز هم توی خوابهایم با آدمهای ازدست رفته٬ لحظههای خوب میگذرانم. همین خوابها هم بسیار شده که به اشتباهم بیندازند. رویاهایی که حس خوب و کمدوامشان مثل بوی غذایی داغ و دلچسب٬ قلب گرسنهام را امیدوار میکند. بالاپوشی که تنهاییم را میپوشاند و به خیالم مرا همچنان در خاطرهی دیگران زنده مینمایاند.خاطراتی که تمنایشان به سوی دیگرانم میکشاند تا هربار همچون پیش با سردی فراموششدگی روبهرویم کند. یاد انسانها مرا میپوشاند. بدون این یاد٬ من عریانم. سردم. فراموشی٬ مرگ است. همان تن لخت بیمعنی. و من همچنان در عجبم. از بسیاری عشقی که در خواب درمییابم.در خواب انگار من عروسکگردانم. عروسکها اما فریبم میدهند. حالا هر خواب خوب نشانهی یک پایان کامل دیگر است: آدمی که برای همیشه به خواب رفتهاست... من هم برای ابد گول خوابهایم را خوردهام.ء