خانمي در صف اتوبوس بند كيف مرا مي كشد
دستم را رها كنيد( كن). راحت سقوط كنم. برويد( برو) پسر. برويد( برو). بعدا با هم حرف مي زنيم. حالا دارند سرتان ( سرت) را مي برند. سرتان (سرت) را با شالگردن زبر دور شانه تان(شانه ات) كه بوي كرم هم مي دهد. بوي نرم پوست كم سن تان (كم سن ات). بوي دستهاي از جنس مادرتان(مادرت) دلهره آور. با ناخن هاي بلند و كرد. استاد مواخذه هاي موشكافانه. حالا هم اين هواي پاكيزه دارد به تمام زندگي من دهن كجي مي كند. با چشماني تخس. شبيه صبح رستگاري. كشيده اي روشن به كودكي خواب زده. منتهي به ظهري بيمار بعدازظهري بي قرار و شبي گريان. دقيقه اي صد و سي ضربه در تمام طول ماجرا. بچه را اينطور از خواب بيدار نمي كنند. وسط ضمائر مفرد و جمع تا شب بي تابي مي كند. آغوش آب كفاف روزنه هاي ملتهب پوستش را نمي دهد. تماس ملايم آن چشمانش را قرمزتر مي كند. آب تميز. آب داغ. آب سرد